کاسپار نمایشنامهای پست مدرن از پیتر هاندکه است. این نمایش با الهام از سرگذشت مرموز کاسپار هاوزر نوشته شدهاست. داستان این نمایشنامه مربوط به جوانی است که بهطور ناگهانی و با وضعی مضحک در شهر پدیدار میشود و توان تکلم ندارد.
ذهنیت هانتکه در نمایشنامهی «کاسپار» بهنحوی میستیسیسم (اسرار باطنی) نزدیک میشود. او به شکلی انتزاعی، فلسفی و تحلیلگر، فرمی پیچیده و غیرواقعگرا را در نمایش «کاسپار» ارائه میکند. هانتکه با وسواس تمام زبان را با ایهامی عمدی نمایشی میکند و بهطرف مفاهیمی فلسفی میبرد، بدون اینکه ظاهراً هیچ جملهی فلسفی بیان کند.
سرگذشت این ترجمه دست کمی از قصهٔ نمایشنامه ندارد. سودابه فضایلی دراینباره گفته است:
«بین دو سفر به دو اقلیم، سال ۵۱، هفتهشت ماهی ایران بودم. آربی اوانسیان که آن زمان از زعمای کارگاه نمایش بود و آشنای قدیم، دو کتاب «راهی بهسوی شمال» و «کاسپار» را برای ترجمه به من داد….
بعد از تحویل ترجمهها چنان رفتم که تا سالها خبری از آنها نداشتم. سال ۵۸ بود که به گمانم پرویز پورحسینی زنگ زد که چه نشستهای که کارگاه نمایش را حالی کردهاند و کتابها و دستنوشتهها را در جوب خیابان ریختهاند که آب بروند. گفتم افسوس، فاصله زیاد است و دستم به آنها نمیرسد و دل از آنها کندم که بر آب رفته بودند. سهچهار سال پیش که آربی به ایران آمده بود و شرح ماجرا را شنیده بود، استنسیل تایپشدهٔ «کاسپار» را به هدیه برایم آورد اما کتاب «راهی بهسوی شمال» در غبار تاریخ گم شد. »
خرید کتاب کاسپار
جستجوی کتاب کاسپار در گودریدز
معرفی کتاب کاسپار از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب کاسپار
ذهنیت هانتکه در نمایشنامهی «کاسپار» بهنحوی میستیسیسم (اسرار باطنی) نزدیک میشود. او به شکلی انتزاعی، فلسفی و تحلیلگر، فرمی پیچیده و غیرواقعگرا را در نمایش «کاسپار» ارائه میکند. هانتکه با وسواس تمام زبان را با ایهامی عمدی نمایشی میکند و بهطرف مفاهیمی فلسفی میبرد، بدون اینکه ظاهراً هیچ جملهی فلسفی بیان کند.
سرگذشت این ترجمه دست کمی از قصهٔ نمایشنامه ندارد. سودابه فضایلی دراینباره گفته است:
«بین دو سفر به دو اقلیم، سال ۵۱، هفتهشت ماهی ایران بودم. آربی اوانسیان که آن زمان از زعمای کارگاه نمایش بود و آشنای قدیم، دو کتاب «راهی بهسوی شمال» و «کاسپار» را برای ترجمه به من داد….
بعد از تحویل ترجمهها چنان رفتم که تا سالها خبری از آنها نداشتم. سال ۵۸ بود که به گمانم پرویز پورحسینی زنگ زد که چه نشستهای که کارگاه نمایش را حالی کردهاند و کتابها و دستنوشتهها را در جوب خیابان ریختهاند که آب بروند. گفتم افسوس، فاصله زیاد است و دستم به آنها نمیرسد و دل از آنها کندم که بر آب رفته بودند. سهچهار سال پیش که آربی به ایران آمده بود و شرح ماجرا را شنیده بود، استنسیل تایپشدهٔ «کاسپار» را به هدیه برایم آورد اما کتاب «راهی بهسوی شمال» در غبار تاریخ گم شد. »
خرید کتاب کاسپار
جستجوی کتاب کاسپار در گودریدز