کتاب یعقوب کذاب

اثر یوریک بکر از انتشارات ماهی - مترجم: علی اصغر حداد-دهه 1960

یکی از قابل توجه ترین رمان های هولوکاست که تا کنون نوشته شده است، Jakob The Liar داستان داستان قهرمانی روزمره و قدرت فوق العاده ای از توهم است. این داستان در یک محله یهودی نشین نامعلوم آلمان واقع شده است و این داستان بر روی یک قهرمان بعید، یعقوب حمی، متمرکز است که به طور تصادفی از اخبار مهم حیاتی سرازیر می کند: روس ها در یکصد کیلومتر دورتر در حال پیشرفت هستند. همانطور که جاکوبز می گوید امید و وعده آزادی است، او احساس می کند که مجبور به توضیح است. جاکوب در حال تشکیل یک پیوند محافظتی با یک دختر یتیم یتیم در دروغ خوشبینی خود در وب خودش است. جوکووی دروغین جایزه هنریچی مان را برای داستان و در ترجمه جدیدی از لیلا ونویتز جایزه شده است و شاهکار آن است که با افسانه افسانه ای بی نظیر عرضه می شود.


خرید کتاب یعقوب کذاب
جستجوی کتاب یعقوب کذاب در گودریدز

معرفی کتاب یعقوب کذاب از نگاه کاربران
داستان همان داستان هيتلر و يهود با روايتي تازه است . عده اي از يهودي ها در شهركي تحت نظارت آلماني ها زندگي مي كنند . البته اين زندگي تحت قوانين و شرايط بسيار سخت و نا اميدكننده اي است . روزي بر حسب اتفاق يعقوب يكي از يهوديان در قرارگاه آلماني ها رفته و جمله اي در مورد روند نبرد آلمان و روسيه مي شنود . او فردا اين خبر را پخش كرده و عنوان مي كند كه برخلاف قوانين راديويي دارد كه از طريق آن از اخبار آگاه مي شود . بدين ترتيب يعقوب به نوعي ناجي تبديل شده و به دروغ در دل مردم اميد قرار مي دهد..
کتاب نسبتا خوبی بود هر چند هر روز که میگذرد و متاب تازه ای که ترجمه شده به زبان مادریم را به دست میگیرم و میخوانم با خودم میگویم ایکاش مترجمین سرزمینم کمی بیشتر دل به کارشان بدهند و یا اگر دل به کارشان نمیدهند زبان مادریشان را بیشتر پاس دارند...افسوس!


مشاهده لینک اصلی
من البته چاپ اول این کتاب را خواندم که به اسم @یعقوب دروغگو@ منتشر شده بود.اول هم فکر می کردم باید از این داستان های لوس رئالیسم سوسیالیستی باشد.ولی از چیزی که خیال کرده بودم خیلی بهتر بود

مشاهده لینک اصلی
3،25

مشاهده لینک اصلی
رمز و راز حقیقت، تلاش برای پنهان کردن یک واقعیت غیر قابل قبول، یک چشم انداز امید که ناگهان روشن می شود؟ دروغ یاکوب �� دروغ سفید مانند یک ابر dovatta، کسانی هستند که صدمه دیده است اما برای کمک به احیای امید در فردا و unintera comunit�� از difficolt�� از هیچvivere آینده @ یاکوب دروغگو - که دو نسخه فیلم وجود دارد: اول از 1975 جایزه در جشنواره فیلم برلین برای بهترین بازیگر مرد و دوم در سال 1999، هالیوود بازسازی بازی رابین ویلیامز - �� یک رمان سورئال در یک نقطه شروع اما کاملا واقعی در توسعه آن و در نمایندگی زندگی روزمره از قهرمانان آن، در که پی بعد، داستان های باور نکردنی خوبی pi�� مانند �� زندگی و آموزش های زیبا از زندگی رتبه. جاکوب، یهودی لهستانی مجبور به محله یهودی نشین در طول نازی ����d�� loccupazione، می گوید زندانیان همکار خود را برای داشتن یک رادیو - دارای به یهودیان ممنوع است و به طور معجزه آسایی موفق به فرار از آدم ربایی - که با آن موفق به خبر روسیه در خاک لهستان؛ در واقع یعقوب هیچ رادیویی نداشت، او فقط حق شنیدن یک قطعه ای از اخبار را داشت که دروغ دروغش را دروغ می دانست. سبک روایت، تقریبا همه چیز در اول شخص جمع و با راه رفتن تقریبا جدا شده، به محدودیت وقایع خالص، که توسط آن یک همسر بازمانده یاکوب، شاهد غیر مستقیم اما دریافت کننده از اطمینان از همان یاکوب در پایان جنگ، می گوید داستان که dallarrivo در محله یهودی نشین از رادیو رخ داده است، من یک فرصت برای ارائه یک بینش به زندگی یهودیان در محله یهودی نشین و به همین دلیل با بازیکن خود را در موضوعات جهانی solidariet��، امید و حتی در profonditï pi�� دارند ¿½ï¿½، اهمیت و عواقب ناشی از دروغ برای خوب، در فریب رابطه piet�� بینil @ دروغگو و قربانیان خود را @ @ .Cos�� در پایین دروغ تاسیس یاکوب مگر اینکه یک عمل افراطی از عشق، آخرین تلاش برای فرار از allapatia و allabbandono از possibilit�� به یک نجات، و با آن به ارائه هدیه ای از آینده؟ �� فقط به یک بیمار علاج ناپذیری بیمار را، ما می دانیم به طور اجتنابناپذیری possibilit�� یک زندگی که ما می دانیم gi�� pi�� وجود ندارد محکوم کرد؟ حق �� برای ارائه به یک شخص برای یک راه، یک درب مخفی به حبس ابد محکوم و در عین حال کاملا واقعی است؟ حق �� به امید برای کسانی که به نظر می رسد pi�� هیچ؟ یاکوب ارائه می دهد اصحاب خود dovatta یک ابر سفید، pi�� بزرگ از واگن را دیدم آسمان که با آنها اخراج خواهد شد، و با آن، تا آخرین، امید از یک درخت: حافظه از یک درخت: possibilit�� از یک درخت: درختان بسیاری از زیر سایه های به استراحت در pace.��Ecco لحظه من آمد. من خودم را کلاچ می کنم، به او راه می یابم و می دانم که آیا او می خواهد من توضیح بدهم که ابرها چیست. او می خواهد، s��، و من او را به رودخانه ها و دریاچه ها و دریا، delleterno هوای جدید خو گرفتن چرخه تبخیر تقریبا باور نکردنی، مانند جریان آب نامرئی به آسمان، به قطرات کوچک در ابرها، جمع آوری وجود دارد که بعضی وقت ها آنها مانند یک سوپ اسفنجی سنگین و مرطوب می شوند تا زمانی که قطره ها باران باران می شود. حتی حذف لوکوموتیو بخار، برای مثال، و دودکش های مختلف صنعتی و آتش سوزی، به من گوش بده با دقت، اما شک و تردید، من می دانم که این تاریخ طولانی می توانید sbrigarla در یک lezione.ï¿½ï¿½ï¿ ï¿½ï¿½ نیست ½ï¿½ کامل از انتظار من بیدار و نگاه کردن، تا �� annotta. من کشورها و حوزه ها یک بار، دور، حتی یک شهر کوچک را می بینم؛ در یک حوضچه نیمه پر از حیات وحش من یک گروه از سربازان را بین کامیون ها، قطعه توپخانه و گاو می بینم. و من ایستگاه های خواب، خلیج ها و موانع و کانتونی ها را می بینم، که در آن جعبه های سبز با گل ها پر می شوند؛ من تعجب می کنم که آیا این کاست ها یک سفارش خدماتی هستند، چرا که آنها توسط تمام کانتونیر و همه سبز قرار می گیرند. و من می بینم افرادی که به دنبال در پشت قطار ما، من می تواند چهره به رسمیت نمی شناسد، اما در درجه اول من درختان، در حال حاضر تقریبا فراموش شده، با وجود آن که هنوز جوان است، تعداد زیادی از درختان. زنبورها و بلوط و توس و بید و کاج های وحشی، خدای من، چند درخت که می بینم، درختان بیشتر نمی شوند. آن را برای یک درخت است که یک ویولونیست شد، زیر یک درخت یک مرد واقعی شد، من بر گراز خیلی دیر برای جلوگیری از آن آمد. و تحت یک درخت عجیب و غریب من همسر من Chana و پاراگراف مقررات تلاش برای ممنوعیت درختان برای همیشه. کسی ادعا می کند که درختان ذهن من را خجالت می کشد، من در آنجا نگهداری می کنم؛ گاهی اوقات، حتی امروزه، در یک قطار، برای یک جنگل مخصوص، من ترجیح می دهم جنگل های مخلوط. سپس صدای یعقوب را میشنویم: «آیا میخواهید در آخر بمانید؟» من می گویم \"کمی کوچکتر از من بمان من می گویم \"اما شما چیز دیگری را نمی بینید.\" - در عوض، s��. هنوز سایه های درختان را می بینم و نمی توانم بخوابم، بیایید برویم کجا برویم. ��

مشاهده لینک اصلی
یعقوب دروغگو در طول هولوکاست اتفاق می افتد. یعقوب در جته @ جایی که یهودیان مجبور به زندگی هستند زندگی می کنند. یک روز جکوب در شب دیده می شود و اشتباه می کند که خیلی دیر شده است. در حالی که در دفتر در انتظار مجازات ممکن است، یعقوب رادیو بازی در اتاق دیگر را می شنود. رادیو گزارش می دهد که روس ها در نزدیکی جایی که یعقوب زندگی می کند نزدیکتر می شود. او گزارش آنچه او به همسایگان خود شنیده است. او می بیند که این امید آنها را به ارمغان می آورد و خودکشی هایی که در حال وقوع است شروع به پایین می کند. یعقوب @ @ @ می ماند و می گوید او مخفیانه دارای یک رادیو است. در رادیوی محله یهودی نشین ممنوع است. در حال حاضر او شروع به گزارش اخبار جعلی می کند. او تلاش می کند تا از این بیرون بیاید، اما زمانی که او می بیند که چگونه بر سلامت همسایگانش تاثیر می گذارد، گزارش های جعلی را ادامه می دهد. او همچنین به یک دختر کوچک به نام لینا کمک می کند که به تنهایی و نیاز به مراقبت از او گرفته شده و او را پنهان می کند. هرگونه پایان دادن را از دست نده اما من دوست داشتم که یعقوب مایل بود خود را با بالا بردن روح رفقایش در طول چنین وحشتناکی در تاریخ به خطر بیندازد.

مشاهده لینک اصلی
رمان بسیار عالی زندگی یهودی را نشان می دهد که در منطقه خود بازداشت شده اند و به دلیل اختراع آلمانی جدا از جهان بیرونی هستند. این رمان هیچ ارتباطی با رمان های معمولی در مورد هولوکاست و اردوگاه های کار اجباری ندارد. حوادث رمان در یکی از جوامع جدا شده یهودی در لهستان اتفاق می افتد. مردم جدا شده و مجاز به مخلوط کردن با افراد دیگر از مردم در منطقه محدود خود نیست. رادیوها و روزنامه ها ممنوع هستند و بنابراین هیچ چیز درباره آنچه که در حال وقوع است و اخبار جنگ نمی داند. این همکاری است که اجازه می دهد قهرمان (یعقوب) از اخبار یک دفتر افسر و آنچه که می شنود، این است که ارتش سرخ 300 مایل دور از شهر بیسینیکا است و نزدیکتر شده است. و این اخبار به او نوعی امید میدهد و آزادی آنها از آلمان بسیار نزدیک است. او نمیتواند چیزی را که او را سرزنش کرده است حفظ کند و به همین ترتیب دوستش را به امید آزادی به او نشان می دهد و سپس یک شایعه پخش می کند که او یک رادیو دارد. احساس می کنید که روح و امید به روح آنها بالا می رود و سطح خودکشی به علت اخبار خوشحال کننده ای از پیشرفت روسیه که او در حال ساخت است سقوط می کند. بنابراین او داستانهای احتیاج دارد. حتی اگر به این داستان های اختراع به معنای بهار آوردن و گسترش اسپیرهای بزرگ در میان مردم باشد (به این معنا نیست که امید نباید از بین برود؛ در غیر این صورت آنها (یهودیان در گتو) نمی توانند زنده بمانند) این یک رفتار قابل قبول است که تمام این زمان دروغگو باشد؟ و برای ایجاد داستان های غیر واقعی در مورد نجات زودهنگام از نیروهای روسی !!! این سوال شما را در حین خواندن کتاب حفظ خواهد کرد و شما نمیتوانید خودتان تصمیم بگیرید که آیا او چه چیزی است انجام این کار اشتباه است یا درست است! واقعا قابل قبول است که دروغ بگوییم تا بتوانیم جسمانی خوشبینی ایجاد کنیم و آینده نزدیک با آن چیزهای خوبی را برای زندگی به ارمغان بیاورد. بدون نیاز به از دست دادن زندگی !!! من خودم را نمی دانم و حتی اگر من رمان را به پایان رساندم هنوز نمیدانم دقیقا کجا دروغ است یا حقیقت را بگویم مهم نیست که چقدر سخت است !!!

مشاهده لینک اصلی
آیا چنین چیزی به عنوان دروغ خوب وجود دارد؟ هر وقت این سوال مطرح می شود، تصور می کنم که اکثر مردم می توانند به این نکته پی ببرند که دروغ های سفید خوب هستند. بدون آنها، ما احتمالا همیشه با یکدیگر متزلزل می شود. اما زمانی که دروغ بزرگتر می شود، سخت تر و سخت تر می شود که بگوییم دروغ است توجیه می شود یا نه. یعقوب هیم، قهرمان بی نظیر یارک بکر، یعقوب دروغگو، فکر نکرد که آیا دروغ او خوب بود یا نه، زمانی که او به آن گفت. دروغ یعقوب فقط تضعیف شد. اما دروغ او زندگی سالخوردگان در محله یهودی نشین را در سال گذشته از جنگ تغییر داد ... دفعات بازدید: بازبینی من در نوع A Bookish است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب یعقوب کذاب


 کتاب در آبادی
 کتاب Pale Fire
 کتاب کودکی لیوورس
 کتاب دفاع از مارکس
 کتاب خواب در حکومت توتالیتر
 کتاب دری در کار نیست